رمشک
،وب سایت خبری، رمشک،دهستان رمشک
 
الاچیق های سنتی رمشک،ساخت ساز الاچیق، رمشک آپلود عکس آيا از زندگي يكنواخت در خانه هاي تكراري و آپارتمان نشيني خسته شده ايد؟ o550914_.jpg آيه به فكر تغيير و تحول در محل زندگي خود هستيد؟ آيا به فكر جذب گردشگر و مشتري هستيد؟ ما به شما آلاچيق سنتي اربابی را پيشنهاد ميكنيم با بيش از⑩ سال فعاليت در زمينه ي آلاچيق سازي با كادري متخصص و با مهارت بالا ساخت آلاچيق در اكثر شهرهاي بزرگ ايران از جمله °مشهد ° اصفهان ° شيراز *بوشهر ° كرمان °و غیره ° بندرعباس و شهرهاي شمالي كشور ساخت و تحويل آلاچيق در كمترين زمان و نازلترين قيمت ساخته شده از شاخ و برگ نخل و درختچه ي داز ساخت آلاچيق در طرح ها و اندازه هاي مختلف مقاوم در برابر: زلزله-طوفان-برف و باران مناسب براي : باغ -ويلا-حياط منزل-رستورانهاي سنتي كافي شاپهاي ساحلي و فضاي باز-پشت بام وغيره ارتباط با پیمانکار 989179458322+ ‏ ‏ عکسهای،الاچیق،سنتی،رمشکی, توپ،کپر،لهر, ارتباط با پیمانکار(استاکار) ارتبـاط : تلـفن هــمراه ‏ ‏ 09179458322 >===> تلفن : همراه,,# 09136137907 ایدی تلگرام جهت دریافت عکس ,تصاویر, الاچیق ها به ایدی ذکر شده در تلگرام, مراجعه, فرمايد, allachigheTaks@ کانال تلگرام سـاخـت سـازــ الاچـیق ــ سنتی ــ کپـــر ساخت ساز الاچیق ✓سنتی✓ https://telegram.me/allachigheTaks سـاخـت سـازــ الاچـیق ــ سنتی #ساخت ساز الاچیق،توپ،کپر،لهر،رمشکی،رمشک، '"'"'''''''›'''''''''›""""""»"""""""""""""»"""""""""""""»""""""""» برای توضيحات, اطلاعات, بيشتر, و نمونه کار, الاچیق های, سنتی, رمشکی, روی خرید پستی کلیک نماید.شما به صفحه راهنما هدایت میشین. 1700000 تومان


خنده شادی

 

  تصاویر زیباسازی وبلاگ و سایت www.WeblogBartar.com تصاویر زیباسازی وبلاگ و سایت

 

 تصاویر زیباسازی وبلاگ و سایت www.WeblogBartar.com تصاویر زیباسازی وبلاگ و سایت

یه روز با دوستام رفته بودیم یکی از این شهرهای جنوب،هوا خیلی گرم بود خسته و تشنه کنار خونه ها میرفتیم پیاده هم بودیم،دیدیم یه خونه انگار عزاداریه خیلی شلوغه غذا هم میدادن، به بچه ها گفتم بریم داخل یه آبی یه غذایی بخوریم بعدشم یواشکی میایم بیرون، بچه ها هم قبول کردن،رفتیم داخل و شروع کردیم به گریه کردن،خانواده عذا دار خودشونم ما رو که دیدن چنان عذا داری میکنیم برامون آب و شربت آوردن و خوردیم بردنمون زیر کولر و نذاشتن آب تو دلمون تکون بخوره،ما هم خر کیف شده بودیم از اینکه نقشمون گرفته بود خوشحال بودیم،غذا آوردن خوردیمو کلی حال کردیم،عصر شده بود خانواده عذا دار منتظر بودن

 

Bears and hearts 

blue hearts

ما خودمون رو معرفی کنیم ما هم

 

  تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعكس، كد موسیقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

 

 

 

گفتیم:

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعكس، كد موسیقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

ما با مرحوم خیلی صمیمی بودیم شب تا صبح کنار هم بودیم دوستای فابریک بودیم،هنوز حرفمون تموم نشده بود اومدن ریختن تا تونستن زدنمون،اصلا نفهمیدیم چی شد،با تیپا بیرونمون کردن.

 

 تصاویر زیباسازی وبلاگ و سایت www.WeblogBartar.com تصاویر زیباسازی وبلاگ و سایت

 

 

 

  تصاویر زیباسازی وبلاگ و سایت www.WeblogBartar.com تصاویر زیباسازی وبلاگ و سایت

 

وقتی نوشته های دم درشون رو خوندیم فهمیدیم مرحوم یه دختر 20 ساله بود.

  • نوشته : نظام اربابی پور
  • تاریخ: دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:خنده؛جک,مطالبه خنده دار,داستان خنده دار,,
  • داستان

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

    میلیاردری بودكه توی خونش تمساح نگه میداشت و اونارو گذاشته بود توی استخر پشت خونش .... اون یه دختر خیلی زیبا هم داشت ....

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

    یه روز یه مهمونی خیلی مجلل میگیره و خونش پر از آدم میشه ....

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

    وسطای مجلس پسرای توی مهمونی رو جمع میکنه میگه میخوام یه مسابقه بذارم واستون ....

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

    هر کدوم از شما بتونه این استخر پر از تمساح رو تا ته شنا کنه من یه میلیارد تومن بهش جایزه میدم ... یا اینکه دخترم رو به عقدش در میارم ...

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

    هنوز جمله آخرش تموم نشده بود که یکی پرید توی آب و تمساحا همه رفتن طرفش ...

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

    اینم با هر بدبختی بود فرار کرد و تا ته آب رو شنا کرد ... از اونور که اومد بیرون یه چند تا خراش کوچیک برداشته بود فقط .

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

    میلیاردر که خیلی کف کرده بود گفت : آفرین خیلی خوشم اومد. حالا دخترم رو میخوای یا یک میلیارد تومن پول رو ؟؟؟

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

    پسره گفت : هیچ کدوم ...فقط اون پدرسگی که منو هول داد توی آب رو نشونم بدین

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

  • نوشته : نظام اربابی پور
  • تاریخ: پنج شنبه 3 مرداد 1392برچسب:داستان,داستان زیبا,داستان قشنگ,داستان خنده دار,,
  • مرکز لطیفه

    با

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    اوايل ترم بود ساعت 8 کلاس داشتم . با

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    صبح زود بيدار شدم که برم دانشگاه ...چون عجله داشتم بجاي 5000 تومني يه پونصدي از کشوم برداشتمو زدم بيرون ...سوار تاکسي که شدم ديدم اووووف يکي از دخترای آس و خوشتيپ کلاس جلو نشسته ... با

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    يه کم که گذشت گفتم بزار کرايه شو حساب کنم نمک گير شه بلکه يه فرجي شد ...با صدايي که دو رگه شده بود پونصدي رو دادم به راننده و گفتم : با

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    کرايه ي خانم رو هم حساب کنيد ! دختره برگشت عقب تا منو ديد کلي سلام و احوالپرسي و تعارف کرد ، اجازه بدين خودم حساب ميکنم و اين حرفا ...منم که عمرا اين موقعيتو از دست نميدادمو کوتاه نمي اومدم ... با

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    مي گفتم به خدا اگه بزارم ! تمام اين مدتم دستم دراز جلوي راننده ...همه شم ميديدم نيشِ راننده بازها ! خلاصه گذاشت حسابي گلوي خودمو پاره کنم بعدش گفت : با

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    چطوره با اين پونصدي کرايه ي بقيه رو هم تو حساب کني ؟ با

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    يهو انگار فلج شدم . با

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    آخه پول ديگه اي نداشتم ...الکي سرمو کردم تو کيفمو وقت کشي تابلوُ که ديدم دخترهکرايه ي جفتمونو حساب کرد ... با

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    ولي از خنده داشت ميترکيد ...داشت گريه ام مي گرفت که اس . ام . اس داد و گفت : با

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    پيش مياد عزيزم ناراحت نباش ! موافقي ناهارو با هم بخوریم ...حالا من بيچاره شارژ هم نداشتم جواب بدم ...خلاصه عين اسکلا اونقد بهش زل زدم تا نگام کنه و گفتم :

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

    باشه ...اين شد که ما چند ماهه باهم دوستيم ولي يه بار که گوشيشو نگاه کردم ديدم اسمِ منو "مستضعف" سيو کرده ...

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

  • نوشته : نظام اربابی پور
  • تاریخ: جمعه 28 تير 1392برچسب:لطیفه,جک,داستان خنده دار,خنده بازار,پایگاه خنده,مرکز خنده,,
  • داستان

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    جواني با چاقو وارد مسجد شد و گفت : بين شما کسي هست که مسلمان باشد !!!!؟

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد !

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    بالاخره پيرمردي با ريش سفيد از جا برخواست و گفت : آري من مسلمانم جوان به پيرمرد نگاهي *کرد * و گفت با من بيا

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    پيرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمي از مسجد دور شدند،جوان با اشاره به گله گوسفندان به

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    پيرمرد گفت که ميخواهد تمام آنها را قرباني کند و بين فقرا پخش کند و به کمک او احتياج دارد !

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    پيرمرد و جوان مشغول قرباني کردن گوسفندان شدند و پس از مدتي پيرمرد خسته شد و به جوان گفت

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    که به مسجد بازگردد و شخص ديگري را نيز براي کمک با خود بياورد !

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    جوان با چاقوي خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسيد : آيا مسلمان ديگري هم در بين شما هست ؟!!

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    افراد حاضر در مسجد يا ديدن چاقوي خوني وحشت زده همه نگاهشان را به پيش نماز مسجد دوختند !!

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    پيش نماز رو به جمعيت کرد و گفت : اي نامسلمانان ! چرا به من نگاه ميکنيد !!! به عيسي مسيح قسم

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



    که با چند رکعت نماز خواندن کسي مسلمان نميشود

     تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

    حقه

    بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

     

     

     

     

     

     

    بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

    داستان خنده دار

    حقه چهار دانشجو

    چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خوندن به تفریح رفته بودن و هیچ آمادگی برایامتحان نداشتن.

    روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای رو سوار کردن . به این صورت که سر و صورتشونرو کثیف کردن و مقداری هم لباساشون رو پاره کردن و توظاهر شون تغیراتی رو به وجودآوردن .

    بعد به دانشگاه پیش استاد رفتند. ماجرا را این طور برا استاد گفتن... که دیشب به یهمراسم عروسی در خارج از شهر رفته بودیم.

    و در راه برگشت از شانس بد ما یکی ازلاستیک های ماشین پنچر شد وبا هزار زحمت وهل دادن ماشین رو به حایی رسوندیم واین طور بود که به امادگی لازم برای روزامتحان نرسیدیم در نهایت قرار میشه که استادسه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این چهار نفر برگزار کند.

    اون ها هم خوشحال از این موفقیت سه روز تمام درس می خونن و روز امتحان با اعتمادبه نفس بالا به اتاق استاد میرن .

    استاد عنوان میکنه به خاطر خاص و خارج از نوبتبودن امتحان باید هرکدوم تو یه کلاس بشینند و امتحان بدن. انها هم به دلیل امادگی کامل موافقت میکنن... امتحان حاوی دو سوال بود......

    1- نام و نام خانوادگی )6نمره(

    2- کدام لاستیک ماشین پنچر شد؟ )14نمره(

    الف( لاستیک سمت راست جلو

    ب(لاستیک سمت چپ جلو

    ج( لاستیک سمت راست عقب

    د( لاستیک سمت چپ عقب

  • نوشته : نظام اربابی پور
  • تاریخ: سه شنبه 11 تير 1392برچسب:داستان,داستان کوتاه,داستان عاشقانه,داستان خنده دار,خنده دار,خنده بازار,جک,رمان,
  • خنده پاتوق

    :

    ‏ ‏ ﭼﻬﺎﺭ ﺑﺮﺍﺩﺭ

    ﭼﻬﺎﺭﺑﺮﺍﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﻓﻘﯽ ﺷﺪﻧﺪ .

    ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﺷﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻫﺪﺍﯾﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﯿﺮﺷﻮﻥ ﮐﻪ

    ‏ ‏ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ، ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ .

    ‏ ‏ﺍﻭﻟﯽ ﮔﻔﺖ :ﻣﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺳﺎﺧﺘﻢ .

    ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ :‏ ‏ﻣﻦ ﯾﮏ ﺳﺎﻟﻦ ﺳﯿﻨﻤﺎﯼ ﯾﮑﺼﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﻻﺭﯼ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺳﺎﺧﺘﻢ .

    ‏ ﺳﻮﻣﯽ ﮔﻔﺖ : ‏ﻣﻦ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﺮﺳﺪﺱ ﺑﺎ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﻬﯿﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﻪ

    ﺳﻔﺮ ﺑﺮﻩ .ﭼﻬﺎﺭﻣﯽ ﮔﻔﺖ : :

    ‏ ‏ ﻫﻤﻪ ﺗﻮﻥ ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﻘﺪﺱ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺘﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯿﻦ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﺑﺨﻮﻧﻪ، ﭼﻮﻥ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺶ ﺧﻮﺏ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﻪ .

    ﻣﻦ ﺭﺍﻫﺒﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﯾﻪ ﻃﻮﻃﯽ

    ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﻘﺪﺱ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺣﻔﻆ ﺑﺨﻮﻧﻪ .

    ‏ ‏ﺍﯾﻦ ﻃﻮﻃﯽ ﺑﺎ

    ‏ ‏ﮐﻤﮏ ﺑﯿﺴﺖ ﺭﺍﻫﺐ ﻭ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﺍﯾﻨﻮ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ .ﻣﻦ ﺗﻌﻬﺪ

    ﮐﺮﺩﻡ‏ ‏ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﻃﻮﻃﯽ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻝ، ﻫﺮ ﺳﺎﻝ ﺻﺪﻫﺰﺍﺭ ﺩﻻﺭ ﺑﻪ ﮐﻠﯿﺴﺎ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻡ .

    ‏ ﻣﺎﺩﺭ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺳﻢ ﻓﺼﻞ ﻫﺎ ﻭ ﺁﯾﻪ ﻫﺎ ﺭﻭﺑﮕﻪ ﻭ ﻃﻮﻃﯽ ﺍﺯ ﺣﻔﻆ ﺑﺮﺍﺵ ﻣﯽ ﺧﻮﻧﻪ . ‏ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ .

    ﭘﺲ ﺍﺯﺗﻌﻄﯿﻼﺕ، ﻣﺎﺩﺭ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺗﺸﮑﺮﯼ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ . :

    ‏ ‏ ﺍﻭﻥ ﻧﻮﺷﺖ :

    ﻣﯿﻠﺘﻮﻥ ( ﺍﻭﻟﯽ ) ﻋﺰﯾﺰ، ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺳﺎﺧﺘﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺰﺭﮔﻪ ...

    ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺗﻮﯾﮏ ﺍﺗﺎﻕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭﻟﯽ ﻣﺠﺒﻮﺭﻡ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﻭ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﻨﻢ .

    ‏ ‏ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ .

    ‏ ‏ﻣﺎﯾﮏ ( ﺩﻭﻣﯽ ) ﻋﺰﯾﺰ، ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺳﯿﻨﻤﺎﯼ ﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼﺩﺍﻟﺒﯽ ﺳﺎﺧﺘﯽ ﮐﻪ ﮔﻨﺠﺎﯾﺶ 50 ﻧﻔﺮ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﺩ .

    ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻤﻮ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ،‏ ‏ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺷﻨﻮﺍﯾﯿﻢ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻧﺎﺷﻨﻮﺍﻡ .

    ‏ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ، ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺕ ﻣﻤﻨﻮﻥ ﻫﺴﺘﻢ . ‏ﻣﺎﺭﻭﯾﻦ ( ﺳﻮﻣﯽ ) ﻋﺰﯾﺰ، ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻔﺮ ﺑﺮﻭﻡ .

    ﭘﺲ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺍﺯﻣﺮﺳﺪﺱ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ .ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻨﺪ ﻣﯿﺮﻩ ﺍﻣﺎ ﻓﮑﺮﺕ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ :

    ‏ ‏ ﻣﻤﻨﻮﻥ ﻫﺴﺘﻢ

    ﻣﻠﻮﯾﻦ ( ﭼﻬﺎﺭﻣﯽ ) ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﯾﻨﻢ، ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﭘﺴﺮﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻓﮑﺮ ﮐﻮﭼﯿﮑﺖ ﻭ ﺑﺎﻫﺪﯾﻪ ﺍﺕ ﻣﻨﻮ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﮐﺮﺩﯼ .

    ﺟﻮﺟﻪ ﯼ

    ‏ ‏ﺧﯿﻠﯽ

    ‏ ‏ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ﺍﯼبود

    ﻭ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ‏ ‏ﻭﻗﺖ

    ‏ ﻣﺰﻩ ‏آن

    راﻓﺮﺍﻣﻮﺵ نخواهم کرد

  • نوشته : نظام اربابی پور
  • تاریخ: شنبه 8 تير 1392برچسب:خنده,جک خنده دار,داستان,داستان خنده دار,پاتوق خنده,پاتوق داستان,رمشک,خنده بازار,,
  • داستان خنده دار

    :

    ‏ ‏ زن : عزیزم تو سیگار می کشی ؟

    مرد : بله

    زن : روزی چقدر ؟

    ‏ ‏مرد : 3 بسته

    ‏ ‏زن : پول هر بسته چقدره ؟مرد : 7000 تومن

    زن : چند ساله سیگار می کشی‏ ‏مرد : 15 سال

    ‏ زن : بنابر این اگه هر بسته ‏سیگار 7000 تومن باشه تو

    هم روزی 3 بسته سیگاربکشی 630000 هزار تومن :

    ‏ ‏ هر ماه پول سیگار میدی

    که در یکسال میشه 7560000 تومن درسته ؟

    مرد : درسته

    ‏ ‏زن : اگه تو هر سال این پول رو نگه می داشتی توی 15 سال می شد 113400000 تومن درسته ؟

    ‏ ‏مرد : درستهزن : می دونی اگه تو سیگار نمی کشیدی اون باعث می شد پولت هدر نره و الان می تونستی یه بنز بخری ؟

    مرد : تو سیگار می کشی؟‏ ‏زن : نه

    ‏ مرد : پس اون بنز لعنتیت ‏کجاست

    ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  • نوشته : نظام اربابی پور
  • تاریخ: سه شنبه 4 تير 1392برچسب:داستان,داستان خنده دار,داستان عاشقی,داستان محبت,داستان مهر محبت,داستان عشق,داستان عاشقانه,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 545 صفحه بعد


    lovenar

    نظام اربابی پور

    lovenar

    http://lovenar.loxblog.com

    رمشک

    خنده شادی

    رمشک

    كد ساعت و تاريخ

    با سلام خدمت شما دوست عزیز نظامم اهل دهستان رمشک از توابع شهرستان قلعه گنج استان کرمان رشته درسیم هستش علوم انسانی حتما به وب شما هم سرمیزنم وخوشحال میشم اگه توی نظرسنجی شرکت کنید و یا عضوخبرنامه بشید متشکرم. ‏ با عرض سلام و خوش امد گویی خدمت شما بازدید کننده گرامی در این وب سعی در معرفی دهستان رمشک در دنیایی مجازی داریم که البته مطالب دیگری هم قرار خواهد گرفت در حدتوان

    رمشک